1. بعضی آدما هستن که داشتنشون به تنهايی بسه. يه آدمی که بودنش باعث میشه تو دلت هيچ کس ديگه رو نخواد. که يعنی مثلن اگه تبعيدت کنن بورکينافاسو يا چه می دونم گينه ی بيسائو يا اصن همين ترينيداد-توباگوی جديدالکشف، اون آدمه اگه باهات باشه حاضر باشی تا ته دنيا هم باهاش بری و فکر هيچيم نکنی و بدونی اون که باشه، همه چيو می تونی از سر بگذرونی. می تونی باهاش همه جوره خوب باشی ..
2. خواب و بیدار چشمام رو باز که می کنم اولین جایی که دستم میره کنار تختم دنبال گوشیمه. چشمم که به اس ام اس ات میوفته کلی خنده ام میشه ... " از اینکه منو دوست نداری چه احساسی داری؟" جواب میدم به خدا خوابم خودش برد! من هی خواستم نرم ها ! هی دستمو دراز کردم اما تو که نبودی که دستمو بگیری نزاری ببرتم ! اصلا تو که منو تنها گذاشتی نگفتی گم میشم؟ یکی میاد می دزدتم؟ کجا رفتی یهوای؟ ...
3. ميدانم كه گوشهاي از غمهاي تو شدهام. ميدانم كه گاهگاهي نگرانم ميشوي، كه منتظرم ميماني، كه دوستم داري. براي اين همه خوبي، نميدانم چه بايد بگويم. شايد هيچگاه نداني كه چهقدر بودنت، در اين زمان ِ بيهودهي طولاني، آرامم ميكند. شايد هيچگاه نداني كه تو را بيش از تمام عصرهاي خسته ي زيبا دوست دارم كه با من ميآيي، كه كنارم هستي و سكوت ميكني تا سكوت كنم. من خوبي را ميفهمم، مهرباني را ميفهمم و محبت را كه قشنگتر از همهي عشقهاست و تو را بيش از همه... ميدانم كه دل تنگم ميشوي. اين را هم ميدانم كه بهتر از هر كسي ميداني چهقدر پريشان و آوارهام، ميدانم كه همهي تلخيهايم را ميبيني، بدقلقيهايم را، ديوانهگيهايم را و تنهاييم را... و همچنان مهربان ميماني. اين روزها خوب نيستم، مهربان نيستم، لحظههاي خوب كم دارم. اين روزها هيچ چيز خوبي ندارم كه به درد كسي بخورد و شادش كند. با اينحال، همهي آنچه را كه هست، كه از دلم باقي مانده، يكجا ميدهم به تو. كاش بتوانم كمي بهتر باشم برايت، پيش از آنكه بي من ِ تو بروي... اما اگر خوب نشدم، به دل نگير و بگذار به حساب همان جنون ِ ذاتيام... ولي خيلي دوستت دارم... نه چون دوستم داري و نگرانم ميشوي، فقط به اين خاطر كه دل هرزهام ميخواهد دوستت داشته باشد.
4. در آغوشات كه ميگيرم، فاصله تمام ميشود و عطر ات با تن ِ من ميآميزد. در باران ميآيي، با باد ميروي. دوست دارم براي هميشه بماني؛ ميداني، و نميماني، و من دوستت دارمهايت را، دوست دارم
5. این روزها که می دونم تا رسیدنم بهت چیزی نمونده بیشتر دلتنگت میشم. بیشتر بهونه می گیرم و بیشتر هواتو می کنم. دلم واسه تمام اون پیاده روی های دو نفره و حرف زدن ها و غر زدن ها و خندیدن ها تنگ شده. دلم برای بوسه های دزدکی و رستوران های بین راهی و لغزش دستم روی پوست ظریف تنت هم...
6. این چند خط پراکنده رو نوشتم که بگم دوستت دارم. که برام عزیزترینی و تنها بهانه واسه تحمل کردن این روزهای موزی بی همه چیز ... |